بخشی از کتاب
به باور مومنان، لحظهی مرگ لحظهای است که آدمی خداوند را میبیند، اما نه به شکلی مبهم و در یک آینه، بلکه چهره به چهره. حتی اشخاص بیایمان نیز به چیزی شبیه این اعتقاد دارند، به اینکه محتضران، در لحظهی هجرت به دیگرسو، فیلم تمام زندگی خود را در یک آن پیش چشم خویش میبینند و سرانجام به معنای آن پی میبرند. و این شهود، که باید برای رومانهای سالخورده شادی آرزوهای برآوردهشده را به همراه میآورد، چیزی نبود جز چیرگی دروغ و شر. آنها باید خداوند را میدیدند، اما به جای او کسی را دیده بودند که چهرهی پسر دلبندشان را به خود گرفته بود، همان کسی که کتاب مقدس شیطان مینامد_ خصم.