آیا شهر ایرانی، یا فراتر، زندگی شهری ایرانی، در دل تصاویر سینمایی فیلمهای پیش از انقلاب حضور دارد؟ اگر حضور دارد، این چگونه حضوری است؟ پس زمینه است یا پیش زمینه؟ نقش جنبی دارد یا از شخصیتهای اصلی فیلم است؟ نسبت این شهر و آن زندگی شهری با نووارگی (مدرنیته)، نوآوری (مدرنیسم) و نوپردازی (مدرنیزاسیون) اعمال شده، چگونه است؟ آیا تصاویر ثبت شده بیانگر سویههای مثبت و آرمانی نووارگی (مدرنیته) است یا وجوه منفی و مخرب آن را نیز تجسم میبخشد؟ آیا یکی از رایجترین گفتمانهای دهههای چهل و پنجاه خورشیدی، یعنی بازگشت به اصل، در این فیلمها و تصاویر برداشت شده، پژواکی دارد؟ کتاب حاضر این پرسشها را میکاود و میکوشد تا دست کم تصویری بیش و کم روشن از شهر و زندگی شهری به نمایش درآمده در این فیلمها را تشریح کند، زمینه و زمانه را در کنار هم ببیند و شهر ایرانی این دوران را در چارچوب نووارگی ایرانی زمانه بازخوانی کند.