قرنهاست که گورمنگاست، قلعه ای سترگ به وسعت کلان ترین کلان شهرها، منزلگاه و مسند حکم رانی خاندان اشرافیی گرون است و جایگاه برپایی آدابورسوم مقدس و نامیرا و البته نامتعارفشان از مراسم دوسالانه حک کردن شکل ماه نیمه پشت قفسه زرادخانه با خنجری آیینی گرفته تا لگدمال کردن سفره صبحانه خورده نشده. اما همزمان با به دنیا آمدن جدیدترین عضو خاندان و هفتاد و هفتمین لردد گورمنگاست، تیتوس، نمایشی به غایت غریب تر و از بد روزگار، شوم تر به روی صحنه سایه پوش قلعه می رود: استیرپایک، شاگرد آشپزی جوان و جاهطلب که از بیگاری در مطبخِ معظم به تنگ آمده و تاب تحمل زندگی زیر سایه سهمگینِ سلطان میگسار مطبخ، سرآشپز کوه پیکر و کج رفتارر قلعه، سوئلتر را از کف داده است