شبي، بر روي ساحلهاي مد روز. قطعهاي نو نواخته شد. و آن قطار جهنمي. بچههاي كوچك ماديان را. به راحتي ربود. و دختري ز هوش رفت. پچ پچ كنان. زير لب وبر كنان. و من زير لب وبر گويان. مينگرم به درياها...