. رمان شوری در سر، داستان زندگی یک فروشنده ی نوشیدنی های بوزا (نوعی نوشیدنی تخمیری) به اسم مولوت را روایت می کند. مولوت در طول چهار دهه و بین سال های 1969 و 2012، شغل های مختلفی را در خیابان های استانبول تجربه کرده است: از فروش ماست و برنج پخته گرفته تا دربانی یک پارکینگ. او انواع مختلفی از آدم ها را در خیابان ها مشاهده می کند، تخریب شهر و بازسازی آن را به چشم خود می بیند و مهاجرینی از آناتولیا را نظاره می کند که به ثروت هنگفتی دست یافته اند. در همین حال، او شاهد تمامی لحظات سرنوشت ساز، کشمکش های سیاسی و کودتاهای نظامی ای است که آینده ی کشور را می سازند. مولوت، همیشه به دنبال یافتن آن چیزی است که او را از بقیه متمایز کرده است؛ منشأ آن شوری که در سرش وجود دارد. اما او هیچ وقت دست از فروش بوزا برنمی دارد و در تلاش است معشوقه ی واقعی اش را بشناسد. کدام یک در عشق اهمیت بیشتری دارد؟