ولی برای همه ی این امتیازات بهای سنگینی پرداخت. در کالبد حیوانی متناهی و میرای این گونه، مغزی جای گرفت که قادر به تصور نامتناهی بودو به این ترتیب آرزوی نامتناهی بودن در وجودش شکل گرفت. بعد زمانی رسید که مرگ دیگر به معنای فنا نبود و در عوض تبدیل شد به آخرین فرصت برای دگرگونی بنیادین، تنها مدخل محتمل به لایتناهی. ولی دیده شدن در قامت لاشه ی متناهی در دریایی از خون و خرد، استخوان و مغز متلاشی -تحمیل این نسخه از خودش به دیگران- نقض حریم خصوصی بود آن قدر شدید که مدت ها پس از مرگش هم ادامه پیدا می کرد. علاوه بر این می ترسید درد داشته باشد...