جس باید از اول شروع کند. او بیپول و تنهاست و تازه شغلش را از دست داده است. برادر ناتنیاش، بن، مشتاق نیست او را به خانهاش راه بدهد ولی دست رد به سینهاش نمیزند. حتماً همهچیز در پاریس بهتر خواهد بود. جس به آپارتمان شیک برادرش میرسد ولی او را پیدا نمیکند.
خبری از بن نیست. جس همهجا دنبالش میگردد و با پرسشهای زیادی روبهرو میشود. همسایههای بن عجیب و سردند. جس به پاریس آمده تا از گذشتهاش فرار کند ولی ظاهراً پای آیندۀ بن وسط است. تمام همسایهها مظنون به حساب میآیند و رازی در سینه دارند...