من و مامان در سال 1785در شهر عدن میگشتیم و داروی جادوییمان را نمایش میدادیم. همه دارو را میخریدند و اوضاع روبهراه بود تا این که سر و کلهی پرومتئوس پیدا شد. ایزدی یونانی بود که از چنگ عقاب انتقامجو میگریخت. فکرش را بکنید وقتی زئوس از آسمان فرود آمد و مرا درگیر جنگ با هفت هیولای هولناک یونانی کرد، چه به روزم آمد.