بریت ماری زن مسنی است که در پی مشکلی در زندگی زناشویی همسرش را ترک میکند و برای استقلال خود بهدنبال یافتن شغل از شهری کوچک و ورشکسته به نام بورگ سر در میآورد
زنده ماندن از اولین زمستان آنها پس از آخرالزمان هیولاها شاهکار آسانی نبود، با این حال جک و دوستانش وقت خود را برای مقابله با برخی از بدترین و شیطانی ترین هیولاهای اطراف تلف نمی کنند.
هر پروژه جدید مانند شغل، سرگرمی یا به راه انداختن یک شرکت تازهدر ابتدا جذاب و سرگرم کننده است؛ اما پس از مدتی سختی های کار روی خود را به شما نشان می دهند.