سایمون سانتیاگو از وقتی یادش میآید میتواند با مردهها حرف بزند. او پدر و مادرش را در یک تصادف از دست میدهد و بعد از آن با عمویش زندگی میکند. چیزی نمیگذرد که سایمون در «آژانس روحگیری» مشغول به کار میشود و بار سنگینی روی دوشش قرار میگیرد: خلاص شدن از شرّ ارواح...
خوانندهها، چه نوجوان و چه بزرگسال، با خواندن این کتاب میتوانند صورتهای فلکی و سیارهها را در آسمان رصد کنند و با تصویرسازیهای چشمنواز و متن روان این کتاب با اخترشناسی آشنا شوند. کتاب را در دست بگیرید و چشم به آسمان بدوزید؛ «شگفتیهای آسمان شب» متعلق به شما است!