آریانا نویمان در خاطراتی تکان دهنده به رازهای گذشته پدرش میپردازد. سالها پنهان شدن در برلین جنگزده، نابودی دهها عضو خانواده در جنگ جهانی و انتخاب شجاعانه برای ساختن دوباره.
از سی و چهار عضو خانواده نویمان، بیست و پنج نفر توسط نازیها به قتل رسیدند. یکی از بازماندگان هانس نویمان بود که برای فرار از شبکه مرگ آلمانی به برلین سفر کرد و زیر چشمان گشتاپو پنهان شد.
چیزی که هانس تجربه کرد به قدری غیر قابل بیان بود که وقتی یک امپراتوری صنعتی در ونزوئلا ساخت، نمیتوانست درباره آن صحبت کند. تنها چیزی که دخترش آریانا میدانست این بود که اتفاق وحشتناکی رخ داده است.
هنگامی که هانس درگذشت جعبه کوچکی را برای آریانا گذاشت که پر از نامهها، یادداشتهای روزانه و دیگر یادگاریها بود. ده سال بعد آریانا در نهایت جرات ترجمه نامهها را به دست آورد و شروع کرد به خواندن آنها. چیزی که کشف کرد او را به جستجوی جهانی ترغیب کرد تا پرترههای پاک نشدنی از خانوادهای را به تصویر بکشد که عشق میورزند، به دنبال معنای زندگی هستند و تلاش میکنند در میان بدترین چیزی که میتوان تصور کرد زنده بمانند.
"وقتی زمان ایستاد" یک داستان کارآگاهی غیر قابل انکار و حماسی است که نزدیک به نود سال را در بر میگیرد و از اقیانوسها عبور میکند. نویمان شرح حال خویشاوندان را زنده به تصویر میکشد. او با گذشت سالها با کشف داستان پدرش به نکات ظریف و عمیقی در تاریخ گذشتگان پی میبرد و حقایقی تکان دهنده در مورد رشتههای بشریت که همه ما را به هم متصل میکند، آشکار میکند.