پل ویریلیو در این کتاب تحول توأمان هنر و علم در قرن بیستم را دنبال می کند، تحولی که به صورت کابوس رقص مرگ ظاهر می شود. در چشم انداز جهنمی ویریلیو، هنر و علم بر سر ویران کردن فرم انسانی به صورتی که می شناسیم با هم رقابت می کنند.او پیوندهای بین این پدیده ها را بررسی می کند: پیوند شیوه ای که آوان گاردهای ابتدای قرن بیستم از طریق آن فرم انسانی را قبل از ناپدید کردن اش در تجرید پیچاندند کج و معوج کردند با تکه تکه شدن مردانی که چیزی جز گوشت دم توپ در سنگرهای جنگ کبیر نبودند؛ پیوند پرتره های سرشار از نفرت اکسپرسیونیست های آلمان از نفرین شدگان با آزمایش های طبی دانشمندان به نژادی آلمان؛ و پیوند پیام های تحریف شده ی آگهی های تبلیغاتی جنجالی با سازمان تروریزم جهانی.و در آغاز قرن بیستم، در حالی که مهندسان ژنتیک آماده می شدند خود را به بدترین اکسپرسیونیست ها، پروژه ی ژنوم انسان را با مانیفیست بدون خدای خود، انسان را به ماده ی خام برای شکل های جدید و هیولائی زندگی بدل کنند، سرانجام هنر علم را پشت سر نهاد.