اندرزهای سودایی ناخشنودانه و کجخلقانهی شوپنهاور بههرحال در خواننده واکنشهای مختلفی برمیانگیزد.
گزارههای کنارهم چیدهای از این دست، با نیروی ضربتی و قاطع شان، مثالی عینی برای خواننده فراهم میآورد تا بتواند به روشنی پیش چشم قرارشان دهد، و به مجرد اینکه زندگی موقعیت بهجایی در اختیارش گذاشت، تصمیم بگیرد از آن پیروی کند و آن را سرلوحهی کارش قرار دهد یا ندهد. البته میتوان گفت شوپنهاور هنر رنجاندن را با سبک و سیاقی به ما میآموزاند که در دبستانهای عهد باستان اخلاق را میآموزاندند؛ و آن شیوه از این قرار است: آموزش اخلاق نه طبق روش تدریس، یعنی نظریهی تجریدی و روش ذهنی، بلکه طبق روش کاربردی، یعنی از طریق ارائهی الگو و تمرینِ عملی انضمامی.