همه از همدلی سخن میگویند، خیریهها، رسانهها، بازاریابها، سرمایهگذاران، سیاستمداران، روانشناسان،... برای ایجاد هیجان، برای پنهان کردن نیت واقعی، برای سوءاستفاده، برای آسوده کردن وجدان، برای خودنمایی، برای کاهش تنش،...
آیا همدلی واقعا به معنای احساس کردن هیجانهای فرد دیگر است؟ آیا به معنای خود را جای دیگری گذاشتن است؟ آیا جانوران همدلی دارند؟ آیا همدلی میتواند سبب فرسودگی شما شود؟ آیا همدلی میتواند به دستکاری ذهنی و آزار روانی تبدیل شود؟
فیلسوفان و دانشمندان علوم اعصاب سالها است به دنبال پاسخ هستند و چند پاسخ را پیشنهاد کردهاند: نظریهی دلبستگی، نورونهای آینهای،...
سرژ تیسرن در جستوجوی رگهها و جنبههای مختلف این پدیده، بدفهمیها را کنار میزند و با نشان دادن تجربههای واقعی و آزمایشهای علمی، پدیدهی همدلی را تحلیل میکند: پدیدهای که میتواند هم سرشار از انسانگرایی باشد و هم محدود به فردو و نزدیکانش... این توانایی پیچیده و چندوجهی و ضروری که هر روز از آن استفاده میکنیم، آن را به کار میبریم، بیآنکه از عمق آن با خبر باشیم.