تجو کول، نویسنده و عکاس نیجریهای - آمریکایی، در این رمان کوتاه و تاثیرگذار که رگههایی از تجربۀ شخصی نیز در آن به چشم میخورد، داستان مردی را روایت میکند که پس از سالها زندگی در غرب به لاگوس برمیگردد، شهری که روزی خانهاش بوده، اما حالا غریبهای ست پرهیاهو، گرفتار و بیقرار.
راوی در گذر از خیابانها و ایستگاهها، گالریها و بانکها با چهره واقعی شهری روبهرو میشود که فقر، فساد، رشوه و دزدی بخشی از زندگی روزمرهاش شده است. اما این فقط گزارشی از زوال نیست؛ "هر روز به کام دزد است" سفریست درونی و بیرونی؛ بازگشتیست به ریشهها، اما نه برای آرامش که برای روبهرو شدن با واقعیتی که از آن گریزی نیست.