تغییری که باعث شد برابری طلبی در اجتماعات انسانی پدیدار شود ناشی از تغییر در طبیعت و جوهرۀ انسان نبود، بلکه تغییر در روابط متقابل اجتماعی بود که کنترل برتری طلبی و خودخواهی نر غالب را ممکن می کرد. هروقت یک فرد برای برتری جویی خیز برمی داشت و تلاش می کرد سهم بیش تری از داشته های آن جمع را به خود اختصاص دهد، این گرایش در دیگر افراد باعث کنترل رفتار آن فرد می شد. استراتژی های ضد برتری طلبی شامل روش هایی بود که به کنترل رفتار ضد اجتماعی می انجامید. این استراتژی ها طیف وسیعی از رفتارها را شامل می شد که از روش های ملایمی چون نقد، مسخره کردن و اظهار عمومی نارضایتی شروع می شد و تا طرد و راندن فرد از جامعه یا حتی کشتن او نیز پیش می رفت. در مطالعۀ وسیعی که پروفسور بوم سامان داد، چگونگی پایدار ماندن برابری در این اجتماعات مشخص شد. او دریافت که در شرایط خاصی، این اجتماعات در برقراری برابری تا حد کشتن فردی که مدام به تهاجم به دیگران مشغول است یا سعی می کند دیگران را تحت سلطۀ خود دربیاورد، یا فردی که داشته هایش را با دیگران به اشتراک نمی گذارد نیز پیش می روند. در برخی موارد یک خویشاوند نزدیک فرد قلدر وظیفه کشتن او را بر عهده می گیرد.