معناشناسیِ کلان، که در این کتاب به «کاربردشناسی» نیز تعبیر شده است، تکمیلکنندهی سرفصلهای گنجاندهشده در کتابِ معنا شناسی خرد است. ازاینرو، با نگاه به معناپردازی – فرایند تولید و دریافت معنا – بهمثابه بنیانِ اندیشه و دادوخواستِ بینافردیِ انسان، این کتاب فراتر از بررسیِ سازگانهای بیشمارِ زبان برای معناپردازیِ قاعدهپذیرتر و جاافتادهتر میرود و به کندوکاو در گسترههایی آکنده از عناصرِ شناورِ تأثیرگذارِ کمترقاعدهپذیر در روندِ معناپردازی رو میآورد. در معناشناسیِ کلان، ورای سازگانهای واژگانی و دستوری، به متن و بافت پرداخته میشود و فراتر از آنها، با پیشکشیدنِ حضور گویشوران، روندِ فهم، از منظور تا برداشت، که بنیانِ کاربردشناسی است، کاویده میشود. کاربردشناسی رفتن ورای آن چیزی است که آشکارا گفته و نوشته میشود: جُستنِ چگونگیِ تلاشِ گوینده / نویسنده برای انتقال منظور و کاویدنِ چگونگیِ رسیدنِ شونده / خواننده به برداشت در گیرودارِ همهی عناصرِ تأثیرگذارِ معنایی است. معناشناسیِ کلان: کاربردشناسی تلاشی است برای کنارهمچینیِ بخشِ بزرگتری از این عواملِ معناپرداز تا شاید بتوان از ورایِ یکجانگری به آنها، سایهروشنی فراگیرتر از روندِ معناپردازی به دست دارد