این داستان کوتاه، با طنز تلخ و زبان خاص و موزونش، بهوضوح نقدی است بر ریاکاری، شکست نهادها و زوال روابط انسانی در جامعهای که اخلاق خود را از دست داده است.
آوازها نوعی همپیمانی و ابراز دوستی آهنگین بودند. آن آوازها جمعی غریبه را با قدرت خونریختهٔ مشترک و درد مشترک به هم پیوند داده بودند، تا اینکه رفتگان کمکم فراموش شدند.
خطوط کلی رخدادهای رمانِ «همه تنها میمیرند» بر مبنای پروندههای گشتاپو از فعالیتهای غیرقانونی این زوج کارگر از اهالی برلین در سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۲ شکل گرفته است.