نمایشنامه محبس نوشته ژانپل سارتر، یکی از مهمترین آثار درام اگزیستانسیالیستی قرن بیستم است که نخستین بار در سال ۱۹۴۴ در تئاتر پاریس به روی صحنه رفت و در سال ۱۹۴۵ به چاپ رسید. این اثر تکپردهای که در بستری کاملا بسته و مینیمالیستی روایت میشود، نهتنها یکی از برجستهترین متون نمایشی فلسفی سارتر بهشمار میرود، بلکه تجسمی دراماتیک از مفاهیم بنیادین اندیشه اگزیستانسیالیسم است: آزادی، مسئولیت، خودفریبی و رابطهی شکنندهی انسان با «دیگری». نمایش در فضایی آغاز میشود که به ظاهر تنها یک اتاق نشیمن ساده است، بیپنجره و مبله به سبک امپراتوری دوم فرانسه. جوزف گارسین، نخستین شخصیت نمایش، توسط پیشخدمتی به آنجا آورده میشود تا زندگی پس از مرگ خود را آغاز کند، هرچند خیلی زود درمییابد که این اتاق در واقع جهنم است. کمی بعد، دو زن دیگر به او میپیوندند: اینس سرانو، زنی تند و حقیقتگو، و استل ریگالت، زنی زیبا و خودشیفته که تشنهی تأیید دیگران است. به تدریج روشن میشود که عذاب ابدی آنان نه شعلههای جهنم، بلکه حضور مداوم و نگاه یکدیگر است؛ آنجا که سارتر با جملهی معروف خود جمعبندی میکند: «جهنم، دیگران هستند.» اتاق به فضایی بسته از روان و آگاهی بدل میشود، جایی که شخصیتها نه میتوانند از خود بگریزند و نه از قضاوت دیگری. گارسین در تقلا برای اثبات شجاعت خویش است اما از قضاوت میترسد؛ استل تنها در نگاه دیگران خود را میشناسد و بهدنبال آینهای برای دیدن تصویر خویش است؛ و اینز، که بهظاهر آگاهترین آنهاست، حقیقت را بیرحمانه برملا میکند. در این محیط بدون پنجره، هویت تنها از طریق بازتاب در دیگری معنا پیدا میکند و هر سه شخصیت در دوری بیپایان از خودفریبی و افشا گرفتار میمانند.