رمان مادلن پیش از سپیدهدم نوشته ساندرین کولت ، در روستایی دورافتاده و فقیر میگذرد که زمان و مکان دقیق آن نامشخص است. مردم این روستا با سختی فراوان زندگی میکنند و کوچکترین تغییر در آبوهوا میتواند تعادل شکنندهی زندگیشان را برهم بزند. زندگی یکنواخت روستاییان با ورود مادلن، دختربچهای وحشی، دگرگون میشود. پذیرفتهشدن او در خانوادهای روستایی، سرآغاز تغییراتی است که پس از آن دیگر هیچچیز مثل قبل نخواهد بود. نثر کتاب باشکوه و پراحساس است و کولت با مهارت خاصی به شخصیتها و محیط زندگیشان جان میبخشد. او از کودکی تا جوانی، با شجاعت در برابر بیعدالتیها میایستد و نشان میدهد که زنان میتوانند جرقهای برای دگرگونی جامعه باشند و در نهایت، این رمان به ما میگوید که «همیشه، حتی در تاریکترین شبها، میتوان منتظر طلوع سپیدهدم بود.»