رمان با داستان سیما دختر دبیرستانی آغاز می شود. در سالهایی نهچندان دور. در محیطی بسته و کمپول که جایی برای رؤیاپردازی وجود ندارد.
سیما تابآوردن را یاد گرفته و این برای اتفاقهایی که قرار است بعدتر رقم بخورد تعیینکننده است...
رمان با نگاهِ به یک پروندهٔ جنایی بسیار مهم سالهای اخیر نوشته شده و این در ادبیات ایران کمنظیر است.
تخیل سنگستانی و ترکیب آن به مستندات پرونده، رازهای تولدِ یک قاتل را برملا میسازد و درنهایت خواننده است که باید تصمیم بگیرد برای این مسیری که او رفته است.
سنگستانی نه دنبال توجیه است نه تظلمخواهی برای شخصیت. او فقط میخواهد قصهٔ یک قاتل را بنویسد که کشتن کسبوکارش شد...