«من واقعيت خودم را نقاشى میكنم. فقط همين را می دانم كه نقاشى مىی كنم زيرا محتاج نقاشى ام، و هميشه هر چه را از ذهنم می گذرد، بى هيچ فكر و ملاحظه;ديگرى بر بوم می كشم.»
او با نقاشى كردن از خودش در حال خونريزى، گريستن و شكستن، ماهيت درد خود را به هنرى صريح و درخور توجه كه با شوخ طبعى و خيال پردازى تعديل می شد بدل می كرد. خودزندگينامه مصور فريدا كه همواره خاص و شخصى است، و بيش از آنكه به لحاظ گستره فراگير باشد، جستجوگرانه است، شدت و قدرت عجيبى دارد؛ قدرتى كه میتواند توجه بيننده را به شيوه عذاب آورى به خود جلب كند.