حیات النفوس و داستانهای میانرودان دو کوشش جدا از هم در حوزهی تاثیرپذیری از آبشخورهای تاریخی است. اولی نگاهی از نزدیک و خودمانی میکند به یکی از شبهای هزارویک شب و دومی در مقیاسی بزرگتر میخواهد بستر و شکوهی تاریخی را در چشماندازی پارودیک بازروایی کند.
داستان مربوط به شاهی ست که پس از کشورگشایی های فراوان و قتل عام های بسیار و فتح و فتوحات خشونت آمیز و وحشیانه در جهان تصمیم می گیرد با استفاده از تکنولوژی سفر به گذشته، خودش را درجوانی مجبور به خودکشی کند تا این لوپ بی وقفه از حرکت بازایستد.