فرهنگ هر جامعه ثمره کوششهایی است که اعضای جامعه در طول قرون و نسلها در پاسخگویی به نیازهای مادی و غیر مادی خود به عمل آوردهاند. با پذیرش این تعریف به این نتیجه میتوان رسید که "هیچ قوم یا جامعهای فاقد فرهنگ نیست." نگارنده علاوه بر به دست دادن تعریفی از فرهنگ، در باب ارتباط فرهنگ با شخصیت و هویت، همچنین کاربردهای اجتماعی این مفهوم بحث میکند و ویژگی نسبی بودن آن را توضیح میدهد .
فرد خودشیفته به دلیل ترس از داشتن برچسب بازنده، خود را تحسین میکند و خود را با «برندهها» به دیگران میشناساند. او به دنبال گرم کردن خود در درخشش منعکس شده آنها است...
تغییری که باعث شد برابری طلبی در اجتماعات انسانی پدیدار شود ناشی از تغییر در طبیعت و جوهره انسان نبود، بلکه تغییر در روابط متقابل اجتماعی بود که کنترل برتری طلبی و خودخواهی نر غالب را ممکن می کرد.