همانطور که تاریخ بینایی مترادف با نقاشی نیست و تاریخ بویایی با تاریخ عطر فاصله دارد، تاریخ چشایی نیز هرگز نمیتواند محدود به تاریخ آشپزی باشد. ذائقه از زمانیکه به استعاره تبدیل شد همینطور گسترش یافت و زمینهساز بسیاری از کشمکشها (بین طبقات و بین جنسیتها) در بسیاری از زمینهها (مد، غذا، معماری، طراحی) و در میان حواس گوناگون (هم ذائقۀ موسیقی داریم، هم ذائقۀ غذایی) شد. ذائقه، به این شیوۀ مسئلهساز، بهعنوان وسیلۀ عام ابراز وجود و خرسندی فردی پذیرفته شده و بهعنوان موتور جامعۀ مصرف عمل کرده است. این مسئله روایتی است که در کتاب پیش رو ارائه میشود تا نشان دهد عبارت همچنان رایج «هرکس سلیقهای دارد» چندان درست نیست. ورچلونی با بررسی سه حوزۀ اصلی مد و غذا و هنر نشان میدهد ذائقه، هم تعیینکنندۀ امر زیبا، مطلوب و لذتبخش است و هم تعیینکنندۀ آنچه زشت، نامطلوب و منزجرکننده است.