که شد بازیچهی لبخند تلخ روزگار
خنده بر دردش نزن او را مکن تحقیر و خوار
جملگی در این جهان یک جزء از یک پیکریم
از کنار هم چرا پس بیتفاوت بگذریم
ارتباط ما دومینو وار باشد در جهان
یک نفر با غفلتش غم میدهد بر دیگران
قطرهای هستیم هر یک هم ز دریای وجود
هر یکی چون ذرهایم از کل دنیای وجود