مارتین بن، روزنامهنگار آمریکایی، در سال ۱۹۷۰ به آرژانتین آمده و با کارلوس، همسرش، سیسیلیا و دخترشان، تِرِسا، آشنا و به آنها نزدیک میشود. کارلوس، که یک نمایشنامهنویس است و انگار توسط نیروهای غیبی هدایت میشود، توانایی این را دارد که در رویاهایش موقعیت مکانی و سرنوشت ناپدیدشدگان را ببیند و به خانوادههایشان خبر بدهد. سیسیلیا هم که مثل مارتین خبرنگار است، بعد از نوشتن یک مقالۀ تندوتیز علیه دولت، بههمراه دخترش ربوده میشود. کارلوس هرچه تلاش میکند نمیتواند جای همسر و دخترش را بفهمد و هربار که در رویایش آنها را میبیند، رویا نیمهکاره میماند. بالاخره پس از پیگیری سرنخهای فراوان، سیسیلیا را مییابد اما خبری از دخترش نیست. این سه با کمک هم در صدد یافتن ترسا برمیآیند؛ البته اگر او هنوز زنده باشد! منتقد نشریۀ پابلیشرز ویکلی درمورد این کتاب میگوید: «خواندن این رمان فوقالعاده برای هرکسی که خودش را یک شهروند مسئولیتپذیر میداند ضروریست.