راوی کتاب که خودِ نویسنده است، صبحانهاش را کامل خورده و محتوایش را قورت داده پایین که با برگه یادداشتی مواجه میشود: «صبحانهات سمی بوده!» و همین آغاز کنجکاوی نویسنده برای حل مسئله بغرنج مسمومیتش است. او سعی میکند سرنخهایی از قاتل احتمالیاش پیدا کند و ما همراه با او به سفری پیچیده ولی لذتبخش میرویم. البته طرح داستان برای نویسنده بهانهای است تا در کنارش به هنر و موسیقی و عشق و مرگ و زندگی و روزمرگی و بیش از هرچیز ادبیات سرک بکشد. خواندن این کتاب کوچک به بازکردن پنجرهای برای ورود هوا و نور به اتاق میماند