کتاب "دختری که به دالان تاریخ افتاد"، رمانی فانتزی - تاریخی است که داستان شیرین، دختری نوجوان را روایت میکند که با گردنبندی جادویی به دوران هخامنشیان سفر میکند و باید با یافتن سه زمرد گمشده، راه بازگشت به زمان خود را پیدا کند.
مگر میشود لِف تالستوی را دوست نداشت؟! در این روزگار عُسرت بیش از هر وقت دیگری باید او را خواند و شناخت. باید در آثار او غوطه خورد و دُرّ و گوهر صید کرد....
ازهر جرجیس با زبانی طنز ما را وسوسه میکند تا زندگی یک عکاس بینام و نشان را که تمام هدفش یک زندگی آرام و یک مرگ بیسر و صداست دنبال کنیم. کمال، عکاسی که همواره دوربینش را به همراه دارد در بازارها و کوچههای قدیمی و سالخورده پرسه میزند و تاریخِ زندگی مردم و شهر را ثبت میکند.
خانوادهی لارسن هال از تمام امتیازهای ممکن برای زندگی بیدغدغه برخوردار است: تمکن مالی، فرزندان سالم، ازدواج پایدار، شغلی پردرآمد، امکانات لازم برای کار هنری تماموقت، ... اما وقتی اولین طوفان درجهی شش جهان به فلوریدا نزدیک میشود و تمام ساکنان منطقه ناچار میشوند سراسیمه خانهها را تخلیه کرده، خود را به پناهگاه عظیم فما برسانند، حادثهای تمام دارایی خانوادهی لارسن هال، از کارتهای اعتباری گرفته تا شأن و آبرویشان را به مخاطره میاندازد. آیا هرگز زندگی به وضعیت «عادی» باز خواهد گشت؟ در «آوارگیها»، وقتی بدیهیات زندگی از دست میرود، در جهانی که به سرعت رو به تغییر دارد، تابآوری به آزمون گذاشته میشود.
«مخاطب خاص»؛ داستانی دربارهی عشق وسواسگونه و رازهای پنهان در سایهها. چه کسی در کمین است؟ چه کسی دروغ میگوید؟ وقتی در دام رابطهای گرفتار میشوی که هر لحظهاش تهدید جدیدی به همراه دارد، آیا میتوانی از این بازی خطرناک جان سالم به در ببری؟ آیا عشق میتواند به کابوسی وحشتناک تبدیل شود؟ در هر صفحه، پردهای از حقیقت کنار میرود و سؤال تازهای در ذهن خواننده نقش میبندد. برای غرق شدن در پیچیدگی این داستان آماده باشید....