آقا، اگر جوانکی خوشسیما بودم، هیچیک از این مصائب بر سرم نازل نمیشد. زنان تنها وقتی سخن مردی را باور میکنند که کلمهی "عشق" را در یکیک جملات خود فرو کردهباشد. آنوقت است که به پرواز درمیآیند، به اینسو وآنسو میجهند، از جان مایه میگذارند.
شخصیت اصلی رمان، مردی سلطه پذیر و مالک یک فروشگاه دست دوم فروشی در سان فرانسیسکو است زندگی آرام و ساده او با مرگ غیر منتظره همسرش هنگام تولد فرزند اولشان زیرو رو می شود.