مرد جوانی خجالتی خانه خود را در روستاهای ترکیه ترک می کند تا حرفه ای را در دهه 1920 برلین بیاموزد. خیابانهای شلوغ شهر، صحنههای هنری پر رونق، سیاستهای پرشور و کابارههای بینظیر زمینهای را برای ملاقات تصادفی با یک زن فراهم میکنند که
«خانم صاحبخانه» داستان مردی به نام اردنیف است که به دنبال خانه میگردد چرا که صاحبخانه سابقش، به دلیل خاصی سن پطرزبورگ را ترک کرده و حال او مجبور شده است که به دنبال خانه جدیدی بگردد
(برنده جایزه مدیسیس 2003) زمستان 1919 است، سرمای زمستان تیغ برندهاش را پراکنده، جنگ داخلی در جریان است، جنگِ قدرت و جاهطلبی عرصه را بر مردمان تنگ کرده است. در نزدیکی خطِ مقدم رومانی چهار سرباز ارتش سرخ همراه شدهاند و باید صبر کنند؛ صبر برای آنچه اجتنابناپذیر است، برای شروع مبارزه و شاید برای مرگ.