پرستار به اتاق عمل نگاهی انداخت و پرسید:« آفرین کیه؟ مامانته یا خواهرت؟» سجاد ترسیده خود را عقب کشید. کف دستانش را بدون توجه به آلودگی روی زمین فشرد و چانهاش لرزید. «زن - زنمه»
"سایه جنگلها" داستان چند شخصیت است: زنی سرگردان، نویسندهای شکستخورده، بازماندهای از فاجعه، و مردی که از زبالهها زندگی تازهای میسازد. هرکدام در مسیری بیانتها میان واقعیت و هذیان حرکت میکنند، در شهری که هیچ پناهی برایشان ندارد.
در دل جنگلی خاموش و بی انتها زنی تنها در کلبه ای متروک زندگی میکند تا از گذشته ای تاریک فرار کند سکوت پناه اوست و صدای باد در میان شاخه ها تنها هم صحبتش اما شبی که طوفانی سهمگین از راه میرسد چیزی در تاریکی تکان میخورد نوری در انبار روشن میشود.
اگر زمان اول لارنس تورنتون با نام سوگ نامه بوئنوس آیرس را با آن داستان شگفت انگیز خوانده باشید، بی شک لحن روایی مسحور کننده و رئالیسم جادویی اش برایتان به تجربه ای فراموش نشدنی تبدیل شده.