رمان چشم الماس، که براساس واقعیت نوشته شده، داستان دلهرهآور زاده شدن قهرمانی از دل ناامیدی است، داستان مادری که تبدیل به سرباز شد، زنی که جایگاهش را در جهان پیدا کرد و مسیر تاریخ را برای همیشه تغییر داد
تصمیم داشتم این ماجرا را آخرسر تعریف کنم. میخواستم ننویسمش تا بشود پایان خوش داستان خودم. اما گوزن بیچاره همین حالا خبر داد پایانی دیگر برایم در نظر گرفته، پایانی چنان باشکوه که ماجرای مدنظرم پیش آن ناچیز است.