هنگامیکه محمد گازره به ده میرود متوجه میشود که مردم ده تماماً سنگ شدهاند و ابری روی ده را گرفته و گردی سفید چون باران از ابر میبارد. او شاهد است که چگونه دو عفریت دارند مجسمهی سنگشدهی دختر ارباب را میبرند. حمله میکند که او را نجات بدهد، اما...
در این داستان پسری ده ساله، از راه کتابی قدیمی، به سرزمین تخیلات وارد میشود. اما سرزمین تخیلات بهآرامی در حال نابودی است و فرمانروای آن، ملکهٔکوچولو دارد میمیرد. فقط یک انسان واقعی میتواند اوضاع را درست کند. تلاش باستین بالتازار بوکس پر از شگفتیهای اسطورهای است. ماجراجوییهای این داستان تخیلی رویاهای جادویی دوران کودکی را دوباره به تصویر میکشد.