کتاب با داستانی آغاز می شود که توسط قهرمان کتاب کادنس سینکلر، روایت می شود. او تابستان هایی را به یاد می آورد که قبل از تابستان پانزدهم در جزیره شخصی پدربزرگ و مادربزرگش می گذراند
داستان «گردن خاکستری» دربارهی جوجهاردک مادهای است که یک بالش در درگیری با روباه شکسته شده و در فصل پاییز قادر به مهاجرت به مناطق گرمسیر به همراه پدر و مادرش و دیگر اردکها نیست و ...
در طول دوران رشد فیتز مهاجمهای وحشی به سواحل قلمروی پادشاهی حمله میکنند و او خیلی زود با اولین مأموریت خطرناک و دردناک خودش روبرو میشود. هر چند عدهای فیتز را تهدیدی برای تاج و تخت پادشاهی میدانند. اما شاید او کلید حل ماجرا و بقای پادشاهی باشد....