شاید من هم بتوانم پانزده سال تمام آن بالا دوام بیاورم. شاید یک مرغابی رویم بنشیند و برایش استراحتگاهی شوم. شاید این فکر و خیال ها احمقانه باشد. اما گمان کنم از تماشای دفن پدر و مادرت توی جعبه یی زیر گل عاقلانه تر باشد.
کتاب "شبهای روشن" مثل خیلی از داستانهای داستایوفسکی، یک راوی اول شخص بینام و نشان دارد که در شهر زندگی میکند و از تنهایی و این که توانایی متوقف کردن افکار خود را ندارد رنج میبرد.