داستان زنی که طبق قرار باید با مردی از سرزمین دیگر همراه شود و دختر زیبا و خوش صدایش را تنها بگذارد. حکمی که از طرف پادشاه آمده است و باید به آن عمل کرد. امیر ارسن در کاخش مهمانی برگزار کرده است و ناگهان ماموران به داخل قصر میریزند و دستور دارند زن را با خود ببرند، داستان کتاب "راز گاروالا عطرساز" با مهمانی و اندوه بردن مادر شروع میشود.
زندانبان داستان فراموش شدگانی است که به مرگ خودشان راضی شدهاند. هر محکوم و زندانبانی که پایش به دوستاق میرسد فراموش میشود و محکوم به فراموش کردن است.
کتاب زنی که اتفاقا منم شامل ده داستان کوتاه است . به مسائل اجتماعی و آسیبشناسی آن، نقد باورهای خرافی از منظر روایت با زبانی قصه گو و جذاب میپردازد. اغلب داستان های این مجموعه ساختار ادبی قوی و مستحکمی دارند و از عناصر داستانی به خوبی بهره بردهاند. تنوع فضاهای داستانی، نثر پخته و و عاری از پیچیدگیهای غیر ضرور، دیالوگهای متناسب با بافت قصه این کتاب را به اثری خواندنی تبدیل کرده و در نهایت تجربهای متفاوت را برای مخاطبان رقم میزند.
هنرمند همیشه پارهای از خودش را در اثر جاودانه میکند؛ کلمه، تصویر، هرآنچه که از خود دارد. تردید را برای کشیدن طرح کنار گذاشتهام. میدانم امپراتور با دیدن این طرح چنان خشمگین میشود که اوّلاً مثل گاو خشمگین نعره میکشد، ثانیاً ...
سالاری روی کف عایق شده پشت بام نشست و چند نفس عمیق کشید. دوست داشت مشامش پر از بوی ماندگی فضله کبوترها شود. چشم هایش را بست و با صدای بغبغوی کبوترها به خیالش میدان داد تا حال و هوای آن سالهای خوش دور از دست در درونش زنده شود.