رمان «خانه بکر» نوشته ویلم فردریک هرمانس، یکی از برجستهترین و در عین حال تکاندهندهترین آثار ادبیات هلند پس از جنگ جهانی دوم است. این اثر نخستین بار در سال ۱۹۵۱ به زبان هلندی منتشر شد. هرچند این رمان کوتاه است، اما تأثیر آن بسیار فراتر از حجم محدودش است و در حافظه خواننده ماندگار میشود.
داستان در اروپای شرقی سال ۱۹۴۴ روایت میشود؛ جایی که یک سرباز پارتیزان هلندی، وابسته به نیروهای روسی، در میانه ویرانیهای جنگ، خانهای اشرافی و به ظاهر سالم را پیدا میکند. در بحبوحه خشونت و بیخانمانی، این خانه برای او بدل به مکانی میشود که در آن میتواند برای مدتی کوتاه از ویرانیها فاصله بگیرد و به نوعی پناه، هویت و آرامش موقتی دست یابد. اما این آرامش شکننده است و جنگ، دیر یا زود، راه خود را به درون این فضای بسته پیدا میکند. روایت هرمانس نشان میدهد که حتی پشت دیوارهای استوار و در فضایی که به نظر امن میآید، سایهی جنگ و فروپاشی در کمین است. این روایت کوتاه، بیش از آنکه قصهای درباره قهرمانی یا پیروزی باشد، کاوشی در لایههای تیره طبیعت انسان و فروپاشی هویت در شرایط جنگ است. قهرمان بینام داستان، نماینده هیچ ایدئولوژی یا آرمانی نیست؛ او صرفا بر پایه غریزه و میل به بقا عمل میکند. در جهانی که هر گونه مرزبندی اخلاقی فرو ریخته است، او به شکلی بیرحمانه و در عین حال واقعی، تنها به حفظ جان و جایگاه خود میاندیشد. همانگونه که نشریه World Literature Today تأکید میکند، در این رمان «هیچ طرفی، هیچ دلیل و هیچ آرمانی وجود ندارد تنها بقاست که اهمیت دارد.» هرمانس در این اثر نقاب تمدن را کنار میزند و نشان میدهد که انسان چگونه در فشار و خشونت، به سرعت به ذات عریان و حیوانی خود بازمیگردد. خانهای که ابتدا همچون نمادی از امنیت، زیبایی و بقا جلوه میکند، در نهایت به صحنهای از زوال، بیرحمی و نابودی بدل میشود. این تضاد، بهروشنی نشان میدهد که جنگ نه تنها بیرون از انسان، بلکه در درون او نیز ویرانی میآفریند. سیس نوتبوم، نویسنده و منتقد هلندی، اندیشه هرمانس را «نیهیلیسم خلاق، ترحم پرخاشگرانه و انسانگریزی کامل» توصیف میکند؛ نگاهی تیره و تزلزلناپذیر که هیچ جایگاهی برای رمانتیسم باقی نمیگذارد. در جهانبینی هرمانس، جنگ پردهای است که زیر آن پوسیدگی دیرینه و ناگفتهی انسان عیان میشود.