دختر دست میبرد به شال مرجانی اش که افتاده روی صورت بی آرایشش انتهایش میرسد به پیراهنی که خواسته به زردی مرجانهای دریا بزند. از وقتی قرص هام رو میخورم میکن دیگه خطری ندارم انگار کوسه ای آروم اشاره میزند به پوستری که توی آبی تا آرام دیوار ماهی هایش قرار ندارند یا گوشه ای کز کرده اند یا در میانه ی آب از ماهی بزرگی که افتاده دنبالشان فرار میکنند مرجانها پس از مرگ رنگشون سفیده سفید شیری از پوستر بی قاب جدا میشود مثل دختر نه راهرو.... وقتی رسیدم سفید بود... دوباره زل میزند به پوستر «کاش گوشه ای از این آبی آروم برای من بود.»