در روزگاری که کهکشانها پر از شگفتی شده و دروازههای ورود به قلمروی بیگانگان به روی زمین باز شده است، مایا هوشیموتو نامی است که روزی لرزه بر اندام مجموعهداران و قاچاقچیها میانداخت. او بزرگترین سارق آثار هنری جهانهای ناشناخته بود؛ کسی که آثار دزدیدهشده را به صاحبان اصلی آنها یعنی تمدنهای بیگانه بازمیگرداند. اما یک مأموریت نافرجام همهچیز را از او گرفت و مایا را غرق احساس گناه به قلمرویی خاموش زنجیر کرد. او حالا دانشجوی دکتری رشتهی مردمشناسی دانشگاه پرینستون است که میکوشد گذشتهی تلخش را فراموش کند. ولی گذشته هرگز او را رها نمیکند. یادگاریهای یک بیماری قدیمی، رؤیاهایی هولناک و پر از نشانههایی از آینده، مثل زخمی باز، مایا را شبانهروز تعقیب میکنند. تا اینکه یک روز دوستی قدیمی دوباره در برابرش ظاهر میشود و به او پیشنهادی میدهد که نمیتواند آنرا رد کند: جستوجوی یک شیء افسانهای که میتواند نسل رو به انقراض موجوداتی بیگانه را نجات دهد. اما «جام اخترغبار» در اعماق تاریخ و افسانهها ناپدید شده و قرنهاست که هیچکس آن را ندیده است. و بدتر از همه اینکه آنها تنها جویندگان این افسانه نیستند. از بایگانیهای خاکگرفتهی دانشگاه پرینستون تا ویرانههای باستانی سیارات دوردست، سفر مایا و دوستانش بدل به مسابقهای نفسگیر میشود؛ مسابقهای که هر گامش سرشار از خیانت، دوستیهای متزلزل و پرسشهای سخت اخلاقی است. آیا نجات یک گونه، به بهای نابودی زمین و انسانیت، انتخاب درستی است؟ و اگر بهایی چنین سنگین باشد، چه کسی حق دارد آن را بپردازد؟