احساسات، عواطف، دوستی، جوانمردی، رافت و هر صفت والای انسانیای که در وجود آدمی نهادینه بود، با ظهور تجدد و فرهنگ مصرفی از بین رفته و دیگر نشانی در ذات آدمیان از این ویژگیها یافت نمیشود.در این رمان، جورج اورول بیانیهای علیه جنگ که آن را در نتیجهی زندگی پیشرفته و مدرن این روزگار میداند، صادر میکند و انسان وازدهی امروزی را دعوت به بازگشت به همان آرامش نوستالوژیکی میکند که پیش از پیشرفت دنیا و زندگی مدرنیته وجود داشته و انسانی را که توانسته تمامی احساسات و ارزشهای انسانیاش را حفظ کند، میستاید.همه جورج اورول را به عنوان یک منتقد سیاسی و اجتماعی میشناسند که اوج داستانهای انتقادیاش همان «قلعه حیوانات» است؛ اما او در این زمان بر علیه پیشرفت و تکنولوژی و مرگ ارزشهای انسانی قلم میزند و برای از بین رفتن تمامی خصایل انسانی قدیمی اظهار تأسف میکند.