- شهرت فوکو در آن است که او نخستین کسی است که از فرضیهٔ روشنگری دربارهٔ عینی بودن شناخت خلع ید کردهاست. فوکو عنوان کرد که زبان، حقیقت جهان را بیان نمیکند بلکه بازتابی از تجربهٔ شخصی فرد است.
- او در مطالعات انسانشناختی خود مطرح میکند که میان استفاده از زبان و قدرت، نوعی همبستگی وجود دارد، به گونهای که زبان برای قدرتمندان و صاحبان امتیاز جنبهٔ ابزاری دارد و در حفظ و حمایت از پایگاه اجتماعی-سیاسی آنها عمل میکند.
- نزد فوکو، وظیفهٔ هرمنوتیک خلع از قدرت نهفته در ورای متنی است که میخوانیم. در نتیجه، او نسبت به مطبوعات و اسناد تاریخی از آن دست که عرضه میشوند، چنین نظر دارد که همه ذهنی و تحریف شدهاند و در واقع جهان بینی نویسنده و خواننده را بازتاب میکنند. رخدادهای تاریخی ای که ما ضبط میکنیم، آنهایی است که در واقع با میل ما به قدرت تناسب دارند.
- برخی فوکو را یک «نوساختارگرا» میدانند اما اغلب او را اندیشمندی «پساساختارگرا» تلقی میکنند.
- او موضع آلتوسر را به غاییترین نتایج ممکن میرساند و مانند او مفهوم حقیقت را به مثابه انطباق یا تناظر بین ایدهها و چیزها رد میکند.
سکسوالیته یا جنسینگی (sexualité) به معناهای میل جنسی، احساس جنسی، رابطهٔ جنسی، جنسیت، رفتارهای جنسی، غریزهٔ جنسی و غیره است. این اصطلاح شامل پدیدهٔ تولید مثل جنسیِ موجودات زنده، آمیزش جنسی، و در نهایت بسیاری از پدیدههایِ فرهنگیِ مرتبط با رفتارهای جنسی است.
مطالعاتِ امور جنسی، حوزهای بسیار نوپاست و به بررسی جنبههای مختلف (هنری، فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی، تاریخی، ادبی، سیاسی، و روانشناختی) امور جنسی میپردازد؛ بنابراین، میانرشتهای (بینارشتهای) است و میکوشد تا امور جنسی را در تقاطعی از مفاهیمِ تواناییِ جسمانی و سن و طبقه و قومیت و جنسیت و هویت جنسیتی و بهداشت و ملیت و نژاد و دین و هویت جنسی بکاود.
برابرِ فارسیِ sexualite دقیقا نه سکس به تنهایی است و نه جنسیت به تنهایی. به همین دلیل بسیاری از مترجمان ترجیح میدهند خود واژهٔ سکسوالیته را برای آن بیاورند.
میشل فوکو در اهمیتِ سکسوالیته میگوید: «سکس مفهوم و انگارهای است که در سامانهٔ سکسوالیته ساخته میشود.» و معتقد است که سکسوالیته یک سیستمِ تاریخی و شبکهٔ بزرگِ سطحی است که در آن برانگیختن بدنها، تشدید لذتها، تحریک به گفتمان، شکلگیری شناختها، و تقویت کنترلها و مقاومتها، بهطور زنجیرهای به یکدیگر متصل میشوند. این زنجیره و شبکه، مطابق چند استراتژی علم از یک سو، و قدرت از سویی دیگر شکل میگیرد.