استان از خود مدرنیته شروع می شود. از حادثه خجسته ای که در غرب اتفاق می افتد و، هم زمان، متفکران و فلاسفه ای ظهور می کنند تا این رخداد جدید را بشناسند و از آن تفسیری ارائه دهند. اما این متفکران، در تفسیر خود، به حضور یک «غیر» یا «بیگانه» نیاز دارند تا در تقابل با آن، خود مدرن خویش را تعریف کنند. چنین است که دوگانه های عقلانی غیرعقلانی، متمدن بربر، غربی شرقی، اروپایی «غیر» و بالاخره مدرن سنتی پدید می آید و هرآنچه معقول و گشوده و مداراخواهانه و عرفی است به اولی، و هرآنچه تعصب، جمود، بندگی و دینی است به دومی نسبت داده می شود