"تاریخ علم مردم" پژوهشی است در زمینهی سهم تودههای گمنام مردم در تولید و نشر علم از دوران پارینهسنگی تا دورهی پسامدرن؛ و خاصه قرنهای چهاردهم تا هفدهم یعنی عصر تولد علم جدید. نیوتن گفت که روی شانههای غولها نشسته تا توانسته دوردستها را ببیند، ولی واقعیت این است که از هزاران هزار صنعتگر بیسواد هم سواری گرفته بود. کار مردان بزرگ علم بدون زمینهسازی مردم عادی – دریانوردها، معدنچیها، آهنگرها، دهقانها، زنان شفاگر، ماماهای محلی و جزآن – به ثمر نمینشست. مردم در اینجا طبقهی حاکم، گروه ممتاز، و جمع خواص نیستند، رویکرد به علم پوزیتیویستی نیست (علم در اینجا یعنی شناخت طبیعت و فعالیتهای تجربی مولد شناخت)، و این تاریخ زندگینامهی مردان نامی نیست.
کلیفورد کانر در کتاب تاریخ علم مردم روایت دیگری از تاریخ علم ارائه میدهد که متفاوت است با آنچه پیشتر خواندهایم و تکیه بر قهرمانهایی همچون نیوتن و فیثاغورس و گالیله و… دارد. او در این روایت به سهم تودههای گمنام مردم در تولید و نشر علم میپردازد. کانر در آغاز به سراغ دوران قبل از تاریخ میرود و میپرسد آیا انسان شکارچی ـگیاهچین کودن بود؟ سپس ایدهی «معجزهی یونانی» را بررسی میکند و از علم در چین و مصر همان دوران سخن میگوید. دریانوردی شاخهی علمی دیگری است که کانر به آن میپردازد و نشان میدهد چگونه شاهزادگان پرتغالی تجربههای دریانوردان را میخریدند. فصل پنجم دربارهی انقلاب علمی و پایههای مردمی آن است و فصل ششم به اتحاد علم و سرمایه میپردازد. کانر در فصل آخر کتاب به علم و پیشرفتهای علمی در قرن بیستم پرداخته است.