کتاب درباره یک روز بعد از خاکسپاری مردی است که ناتان و الکس دو پسر و ادیت تنها دخترش با دیگر افراد خانواده درباره مرد دفن شده و زندگی گذشته‌شان حرف می‌زنند.

بررسی تئوری فیلم کلاسیک، تئوری فیلم دهه هفتاد و تئوری فیلم شناختی؛ به زبانی رسا و بیانی ساده

روایت زندگی پرفرازونشیب و عجیب زنی به نام «نوال» است. «نوال» به فرزندانش وصیت می کند که به لبنان بروند و پدر و برادرشان را پیدا کنند.

کارگردانی فیلم‌های بلند داستانی، همکاری خلاق میان کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و بازیگر

می دانم که همه، مرا آدمی پلید و بد ذات می نامند، کوتوله ای هرزه و بی بند بار، دوستانم و زنان زندگی ام، مرا بهتر می شناسند

رایت می کند که چطور یکی می کوشد دیگری را تحت سلطه خود درآورد.