هرجا که پا بگذارند من هستم. فرشها را من جارو کردهام،شیشهها را من تمیز کردهام،ظرفهای شام دیشب را که من شستهام هنوز توی آبچکان است.
کنترل تلویزیون هنوز همانجاست که دیشب گذاشته بودم.حولهام که دیروز غروب خودم را با آن خشک کرده بودم هنوز نمدار است. وقتی اشکان بخواهد مشقهای امروزش را بنویسد چشمش به امضای من به تاریخ دیروز با جمله "پسرم خوش خطتر بنویس: میافتد.