"از ترس تنهایی" داستان تردیدهای دختر سی سالهای است که به شکل ناخواسته در موقعیت عاشقانهی پیچیدهای قرار میگیرد. او که همیشه دختر خوب و سربهراهی بوده است، در شب تولد سی سالگیاش وارد ماجرایی میشود که زندگی عاطفیاش را بهکلی عوض میکند. ماجرایی که به او میفهماند مرز درست و غلط بسیار باریک است و گاهی لازم است در زندگی خطر کنیم. رمانی که درست مثل زندگی است.
رسماً از زندگیام بیزار بودم. از همه چیزش، به معنای واقعی کلمه. میدانستم که میتواند از این هم بدتر باشد. میشد بیخانمان باشم یا یک بیماری صعبالعلاج بگیرم یا در کشوری زندگی کنم که افراطیها روی دخترهایی که به مدرسه میروند، اسید میپاشند. اما به جز این طور تراژدیهای واقعی، اخیراً خیلی سخت بود چیزی را پیدا کنم که بتوانم از بابتش خوشحال باشم.