تلیلی در این کتاب اسلام بادیه نشینی را مظهر مهمی از اسلام متکثر می داند که بادیه های اسلام بر اساس نیازهای مادی و معنوی جوامع خود آن را پذیرفتند. او می گوید نگاه شتاب زده به اسلام بادیه منظومه آن را محو می کند اما بررسی عمیق این منظومه و مظاهر زنده آن موجب پذیرش آن در واقعیت خواهد شد. بدویان بر خلاف شهرنشینان ارتباط معیشتی و فرهنگی محکمی با صحرانشینی دارند. به بادیه نیز به دلیل ظاهر و آشکار بودن آن بادیه گفته می شود. چراکه زمینی است که هیچ آبادی در آن وجود ندارد و بدویت همان چیزی است که انسان بدوی را از دیگران متمایز می کند. او در روش زندگی پیوسته در جست و جوی چراگاه، شکارگاه و محل کاشت محصول است. به اعتقاد بدویان زمین بیمار می شود و باید پس از مدتی به دنبال مکان دیگری برای زندگی بود. ارتباط اسلام با بادیه نشینی نیز پدیده ای غیر قابل انکار است. این ارتباط خصوصا بعد از هجرت به یثرب مشخص می شود و پیامبر برای بیان مرحله جدید رویکرد خود نام آنجا را مدینه گذاشت. شاید مهم ترین عاملی که به کم رنگ شدن مظاهر بادیه در اسلام بدوی انجامید تغییری بود که دین جدید به تاسیس شهرهای بزرگ و مستحکم به عنوان مراکز سیاسی خود در فضای بدوی ایجاد نمود. بادیه نشینی با هجرت متفاوت است چرا که بادیه نشینی شیوه دائم و کاملی از زندگی است. کوچ از بارزترین مظاهر زندگی بدوی است. آن ها در هنگام چوپانی چوپان و در هنگام زراعت زراعت میکنند و از فعالیتی به فعالیت دیگر می پردازند. درخت نخل از دارایی های آنان به شمار می آید. چراکه همیشه باقی می ماند و فقط در سال های اولیه نیاز به مراقبت دارد.