حس وظیفه آنگاه معنا می یابد که حرفه ای را که در پیش گرفته ای، با عشقی آتشین دوست بداری و چون بر سر دوراهی قرار بگیری، بر اساس نداری وجدانت دست به انتخاب بزنی. یک سو، زندگی در پناه سکوت تحمیلی و سوی دیگر، مرگی همراه با طلیعهی فریاد واپسین حقیقت.
داستان از روزهای پر از مشکلات و ناامیدی ون گوگ در یک معدن زغال سنگ در جنوب بلژیک تا سالهای شگفت انگیز او در جنوب فرانسه با این نقاش بزرگ و جریان ساز همراه میشود و رنجها و عشقهای او را به شکلی جذاب و ملموس روایت میکند.