کتاب داستان ژلتکوف، یک کارمند تلگراف معمولی را روایت میکند که عمیقاً عاشق پرنسس ورا شینا، زنی از طبقه بالای جامعه، میشود. این عشق یک طرفه، اگرچه برای ورا در ابتدا آزاردهنده است، اما برای ژلتکوف مقدس و تغییرناپذیر است.
همه ما می دانیم که در علم هر دستاوردی ظرف ده یا بیست یا پنجاه سال کهنه می شود و علم محکوم به این سرنوشت است و معنای کار علمی هم دقیقا همین است چرا که این معنی پیشرفت علم در ذات کار علمی نهفته است... ».
رمان در ماه اوت همدیگر را می بینیم حکایت سفر هر ساله آنا مگدالنا بچ بود، زنی چهلوشش ساله، به جزیرهای بر سر قبر مادرش است. او نمیداند که مادر چرا این جزیره را برای منزل جاودانیاش برگزیده، اما حس میکند که رازی در کار است.